شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
جــانــم فــدای لــحــظــۀ جــان دادن او كار خودش را كرد آخر سر، زن او مانند كـوچــه بـاز غــافـلـگـيــر گـشـتـه بسیار جانسوز است ساکت مـاندن او ازبس که خون آورده بالا گویی این بار خون گریه دارد می کند پیــراهن او كرببلا شد حـجـره اش، آن لحـظه ای که از تشنگی شد تيـره چــشم روشن او آقـا نـمی تـرسـد، خــدا می دانــد ايـن را از شدت زهـر است می لـرزد تن او فرزند زهـرا مثل زهـرا خون جگر شد اين را روايت كــرد طــرز رفـتن او ای كاش مثـل مـادرش شب دفـن می شد تا تير بر جـسـمش نمی زد دشمن او با اينكه غـمگــيـنـيــم، امّا شـكـر ديگـر مخــفــی نشد مانـند زهــرا مــدفن او |